تصریح و مژدۀ کتابهای پیشین به بعثت نبی اکرم صلی الله علیه وسلم
بدون تردید کتابهای آسمانی پیشین در مواضع بسیاری، بشارت آمدن دین اسلام و ظهور رسول الله صلی الله علیه وسلم را داده بودند و شواهد بیشماری در این زمینه وجود دارد.
گواهیهای موجود در کتابهای پیشین، از نشانهها و دلایل روشن بر نبوّت رسول الله صلی الله علیه وسلم و نبوّت پیامبران قبلی به شمار میرود.[1]
شیخ الإسلام ابن تیمیّه رحمه الله میگوید: «دلایل نبوّت مسیح و محمّد صلی الله علیه و سلم قطعی و یقینی و غیر قابل انکار از روی گمان است، زیرا گمان، یقین را از بین نمیبرد؛ بویژه با وجود اخبار فراوانی که نشان میدهد رسول الله صلی الله علیه وسلم با نام مشهور خود در آنچه از پیامبران نقل شده، نوشته و ثبت گشته بودند.»[2]
در صحیح بخاری، از عطاء بن یسار چنین نقل شده است: «عبدالله بن عمرو بن عاص را دیدار کردم و پرسیدم: رسول الله صلی الله علیه وسلم در تورات چگونه توصیف شدهاند؟ او گفت: بله، سوگند به الله که ایشان در تورات، با برخی صفاتی که در قرآن بیان شده است، توصیف گشتهاند:
«ای رسول الله صلی الله علیه وسلم! ما تو را گواه و بشارتدهنده و بیمدهنده فرستادیم».
و [چنین آمده است:] پناهگاهی برای امّیها، تو بنده و فرستادۀ من هستی، تو را متوکّل نامیدم، او تندخو و درشتخو نیست، در بازارها فریاد نمیزند، بدی را با بدی پاسخ نمیدهد، بلکه عفو میکند و میبخشد، الله تعالی زمانی وی را[ از دنیا] میبرد که ملّتی منحرف را بوسیلۀ او اصلاح کرده باشد و آنان بگویند: لا إله إلّا الله، و نیز چشمان و دلهایی بسته را توسّط وی باز نموده باشد.»[4]
شیخ الإسلام ابن تیمیّه رحمه الله در توضیح روایت فوق، چنین میآورد: «گاهی اوقات، مراد از واژۀ تورات و انجیل و قرآن و زبور، کتابهای آسمانی مشهور است و گاهی هم هدف، جنس کتاب بوده و مراد از قرآن، زبور یا سایر کتابهای آسمانی است، چنانکه در حدیث صحیحی از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت شده که قرآن [زبور] بر داود علیه السلام آن قدر آسان شده بود که تمام آن را در فاصلۀ زینکردن سواریاش تا سوارشدن بر آن، میخواند.»[5]
هدف از قرآن مذکور، زبور و نه قرآنی که الله تعالی آن را بر رسول الله صلی الله علیه وسلم نازل کرد، است.
همچنین در توصیف مسلمانان آمده که انجیلهای آنان در سینههایشان قرار دارد؛ مصاحفی که تلاوت میکنند؛ یعنی قرآن کریم، انجیل نامیده شده است.
در تورات چنین آمده است: «من برای بنیاسرائیل پیامبری را از بین برادرانشان میفرستم که بر وی توراتی همچون تورات موسی نازل میکنم.» کتاب دوم نیز تورات نامیده شد.
بنابراین مراد از عبارت: « رسول الله صلی الله علیه وسلم چگونه در تورات توصیف شدهاند؟»؛ احتمال دارد هدف از آن، تمامی کتابهای آسمانی پیشین باشد و همۀ آنها تورات نامیده شده و توصیف رسول الله صلی الله علیه وسلم در برخی از آنها آمده است.
و شاید هدف از آن، تورات معیّن و مشهور باشد.
این صفات در نسخههایی که تحریف نشدهاند، وجود دارد، چون در نسخههای کنونی تورات که ما به آنها دسترسی داریم، چنین صفاتی یافت نمیشود.»[6]
شیخ زیاده بن یحیی راسی[7] نیز در مقدّمۀ فصل چهارم کتابش «البحث الصّریح في أیّما هو الدّین الصّحیح»؛ یعنی در فصل بشارتهای تورات و انجیل به ظهور رسول الله صلی الله علیه وسلم ، چنین میگوید:
«در این فصل، دلایلی روشن و مستحکم از کتاب عهدین؛ یعنی تورات و انجیل خواهیم آورد که نشان میدهد پیامبر بزرگمان؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم پیامبر موعود و بشارتدادهشده از جانب پیامبران؛ مانند عیسی علیه السلام بوده و خواهی دید که این دلایل صحیح هستند.»[8]
سپس آن گواهیها را بیان نموده و 11 تا را آورده و هر یک را شرح و توضیح داده و تحلیل نموده و مرتبط ساخته و ثابت کرده که کاملا متناسب با رسول الله صلی الله علیه وسلم است.
در ادامه، برخی از مژدهها و مطالب کتابهای آسمانی پیشین دربارۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم با برخی توضیحات آورده میشود:
1. در بشارت أشعیاء چنین آمده است: «بندۀ من که با وجود او خوشحال میشوم، وحی خویش را بر وی نازل میکنم و او عدالتم را در میان امّتها آشکار میسازد. آنان را به سفارشهایی توصیه میکند، نمیخندد [قهقهه نمیزند]، صدای [بلندش] در بازارها شنیده نمیشود، چشمان نابینا و گوشهای ناشنوا را باز میکند، دلهای بسته را میگشاید، آنچه به وی میدهم را به هیچ کس نمیبخشم، او الله تعالی را سپاسی نو [و خوب] میکند، از دورترین نقطۀ زمین میآید، مردم [مخلوقات] خوشحال میشوند و ساکنان زمین الله متعال را در هر جای بلندی به یگانگی یاد میکنند و بر هر محلّ مرتفعی تکبیر میگویند، سست و مغلوب نمیشود و متمایل به تمایلات نفسانی نمیگردد، کمی سرخرنگ است، صالحانی که همچون نی [و چوبی] سست هستند را خوار نمیسازد، بلکه صدّیقان را تقویت میکند و رئیس و تکیهگاه متواضعان به شمار میرود، نور الهی است که هرگز خاموش نمیشود و نشانۀ قدرتش بر دو شانهاش موجود است.»[9]
مفهوم این بشارت بسیار نزدیک به روایت عبدالله بن عمرو بن عاص است.
شیخ الإسلام ابن تیمیّه رحمه الله در توضیح نبوّت أشعیاء چنین میآورد: «صفات مذکور منطبق و متناسب با رسول الله صلی الله علیه وسلم و امّت ایشان بوده و یکی از مهمترین بشارتهای پیامبران پیشین به نبوّت رسول الله صلی الله علیه وسلم به شمار میرود و مشهور است که گاهی اوقات، مراد از اصطلاح تورات، کتابهای مورد تایید اهل کتاب بوده و از این رو شامل زبور و بشارت أشعیاء و سایر بشارتها غیر از انجیل میشود.»[10]
2. در سفر تثنیه چنین میخوانیم: «این همان برکتی است که موسی مرد الهی پیش از وفاتش، بنیاسرائیل را به آن بشارت داد و گفت: آن پروردگار از سیناء[11] آمد و از سلسله کوه سعیر[12] برایشان تابید و از کوههای فاران[13] درخشید. »[14]
شیخ الإسلام ابن تیمیّه رحمه الله عبارتی را نزدیک به همین مفهوم آورده و میگوید: «مانند آنچه در تورات آمده و به زبان عربی چنین ترجمه شده است: "الله از طور سینا آمد و برخی میگویند که از طور سینا نمایان شد و از ساعیر تابید و از کوههای فاران آشکار گشت.»[15]
شیخ الإسلام ابن تیمیّه رحمه الله در توضیح بشارت فوق میگوید: «بنا به گفتۀ بسیاری از عالمان و نیز ابومحمّد ابن قتیبه که میآورد: بر کسی که تدبّر و تفکّر نماید هیچ نوع پوشیدگی و ابهامی در این باره وجود ندارد، زیرا آمدن الله از طور سینا یعنی نازل کردن تورات بر موسی علیه السلام از طور سینا، همان گونه که اهل کتاب و ما معتقد هستیم.
و نیز درخشیدن الله از ساعیر به معنای نازلکردن انجیل بر مسیح علیه السلام است، چون سیّدنا عیسی از ساعیر؛ سرزمین خلیل در روستایی با نام ناصره بود که مسیحیانِ پیرو او، با همین نام شناخته میشوند.
همان گونه که تابیدن الله از ساعیر به معنای نزول انجیل بر مسیح علیه السلام بود، باید که آشکارشدن الله متعال از کوههای فاران به معنای نازلکردن قرآن بر رسول الله صلی الله علیه وسلم باشد، زیرا کوههای فاران همان کوههای مکّه است.
او میگوید: مسلمانان و اهل کتاب موافقند که مراد از فاران، مکّه است و اگر آنان ادّعا کنند که هدف شهری غیر از مکّه بوده – و با آن همه تحریف و تهمتهایشان، بعید نیست که چنین ادّعایی داشته باشند- در پاسخ میگوییم: مگر در تورات نیامده که ابراهیم علیه السلام هاجر و اسماعیل را در فاران ساکن کرد؟!»[16]
شیخ الإسلام ابن تیمیّه رحمه الله در ادامه چنین میآورد: «و میگوییم پس جایی را که الله از آنجا آشکار شد و نامش فاران است و نیز پیامبری که پس از مسیح، بر او کتاب نازل شد را به ما نشان دهید».
آیا غیر از اسلام، دین دیگری را سراغ دارید که همچون این دین آشکار و منتشر شده باشد؟!
ابن ظفر میگوید: ساعیر نام کوهی در شام است که نبوّت مسیح علیه السلام از آنجا آشکار شد.
من میگویم: در کنار بیت لحم؛ روستایی که سیّدنا عیسی در آنجا متولّد شد، روستایی به نام ساعیر قرار دارد که هنوز موجود است و کوهی به نام ساعیر دارد و در تورات آمده که فرزندان عیص ساکن ساعیر بودند و الله تعالی به موسی علیه السلام فرمان داد که آنان را اذیّت نکند.
بر این اساس، قطعا مراد از سومین کوه، کوه حراء بوده که در اطراف مکّه، کوهی بلندتر از آن وجود ندارد و برای اولین بار، وحی در آنجا بر رسول الله صلی الله علیه وسلم نازل شد و در اطرافش، کوههای زیادی قرار گرفته، چنانکه گفته میشود که در مکّه، 12 هزار کوه وجود دارد و آن مکان، تا به امروز فاران نامیده میشود و شروع نزول قرآن در آنجا بود.
صحرای میان مکّه و طور سینا، صحرای فاران نامیده میشود و کسی نمیتواند ادّعا کند که پس از مسیح، در آن سرزمین کتابی نازل شد یا پیامبری مبعوث گشت. در نتیجه، مراد از آشکارشدن الله متعال از کوههای فاران، بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم است.
الله ـاین مطلب را در تورات، به ترتیب زمانی بیان فرمود؛ ابتدا نزول تورات، سپس انجیل و پس از آن، قرآن کریم.
این کتابها نور و هدایت الهی بوده و دربارۀ اولی، واژۀ آمد یا ظهور کرد و در مورد دومی، لفظ اشراق و درخشیدن و دربارۀ سوم، آشکارشدن را به کار برد.
نزول تورات همچون طلوع فجر یا روشنتر از آن و نزول انجیل مانند درخشش خورشید بود که نور و هدایت را زیاد کرد.
امّا نزول قرآن همچون ظهور خورشید در آسمان بود و به همین سبب فرمود که: «از کوههای فاران آشکار گشت»، چون با بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم ، نور و هدایت الهی در مشرق و مغرب، بیشتر از ظهور آن هنگام نزول دو کتاب قبلی، آشکار گردید، همان گونه که نور خورشید روشن میگردد و مشرق و مغرب را در بر میگیرد. و به همین علّت، الله متعال رسول الله صلی الله علیه وسلم را چراغی منوّر و روشنکننده و خورشید را چراغی فروزان نامید و مردم به چراغ منیر و روشنکننده، بیشتر از چراغ فروزان نیاز دارند، زیرا چراغ فروزان گاهی اوقات و به مناسبتهای خاصّی لازم است.
امّا در هر زمان و مکان و در شب و روز و آشکارا و پنهانی، نیاز به چراغ منیر و روشنگر احساس میشود. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: «إِنَّ اللهَ زَوَى لِي الْأَرْضَ، فَرَأَيْتُ مَشَارِقَهَا وَمَغَارِبَهَا، وَإِنَّ أُمَّتِي سَيَبْلُغُ مُلْكُهَا مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا»[17]؛ «همانا الله متعال زمین را برایم جمع کرد و من مشرقها و مغربهایش را دیدم و قطعا فرمانروایی [و سلطۀ] امّتم تا جایی که برایم جمع شد، میرسد».
الله متعال در قرآن کریم، به این سه مکان سوگند خورده است:
«سوگند به انجیر و زیتون و سوگند به طور سینا. و سوگند به این شهر امن [مکّه]. یقیناً ما انسان را در بهترین صورت [و هیئت] آفریدیم. سپس او را به پایینتر مرحله برگرداندیم. مگر کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، بنابراین برای آنان پاداشی قطعنشدنی است. پس [ای انسان!] چه چیز بعد [از این همه دلایل روشن] تو را به تکذیب [روز] جزا وا میدارد؟! آیا الله بهترین داوران [و حاکم مطلق] نیست؟!».
الله عزوجل به انجیر و زیتون قسم یاد کرد؛ یعنی همان سرزمین مقدّسی که این دو نوع میوه در آنجا میرویند و از این سرزمین، مسیح علیه السلام مبعوث گشت و انجیل بر وی نازل شد.
همچنین به طور سینا سوگند خورد؛ یعنی کوهی که الله متعال در آنجا با موسی علیه السلام سخن گفت و از جانب راست وادى در آن جايگاه مبارک از آن درخت، وی را ندا داد.
و نیز به شهر امن قسم یاد کرد که مراد از آن، مکّه است؛ شهری که سیّدنا ابراهیم علیه السلام پسرش اسماعیل علیه السلام و مادر او را در آنجا ساکن کرد و الله تعالی آن را حرمی امن قرار داده در حالی که مردم پیرامون آن سرزمین، در معرض دستبرد و غارت هستند. و ابراهیم علیه السلام آن را مکانی امن خواند و برای ساکنانش دعا کرد و گفت:
«پروردگارا! من [برخی] از فرزندانم را در وادی [خشک] و بیآب و علف،کنار خانۀ گرامی تو ساکن ساختم، پروردگارا! تا نماز را بر پا دارند، پس تو دلهای [گروهی] از مردم را به آنان مایل بگردان و از میوههابرایشان روزی ده، باشد که آنان سپاس گزارند».[20]
شیخ الإسلام ابن تیمیّه رحمه الله میگوید: «﴿وَٱلتِّينِ وَٱلزَّيۡتُونِ١ وَطُورِ سِينِينَ٢ وَهَٰذَا ٱلۡبَلَدِٱلۡأَمِينِ﴾؛ الله متعال به سه مکان شریف و معظّمی که نور و هدایتش در آنجا آشکار گشت و سه کتاب تورات و انجیل و قرآن را نازل کرد، سوگند یاد کرد.
همان گونه که سه مکان مذکور را در تورات، این گونه بیان فرمود: "الله تعالی از طور سینا آمد و از ساعیر درخشید و از کوههای فاران، آشکار گشت."»[21]
ابن قیّم رحمه الله دربارۀ این بشارت میگوید: «الله متعال نبوّت سیّدنا موسی علیه السلام را به آمدن صبح و نبوّت سیّدنا مسیح علیه السلام را به درخشش آن و نبوّت خاتم الأنبیاء را پس از آن دو، به آشکارشدن و ظهور خورشید در جهان تشبیه کرد.
و همان گونه که خبر داد، به طور کامل اتّفاق افتاد؛ الله متعال با نبوّت موسی علیه السلام [تاریکی] شب کفر را شکافت و فجر نبوّتش درخشید و این روشنی و درخشش با نبوّت مسیح علیه السلام بیشتر شد و با نبوّت رسول الله صلی الله علیه وسلم تمکیل و آشکار گشت و تمامی زمین را در بر گرفت.»[22]
3. شمعون پیامبر علیه السلام گفت: «الله از تیمان[23] و قدّوس از کوه فاران آمد و جلال او آسمانها و زمین را پوشانده و زمین از تسبیح وی پُر گشته و پرتو او مثل نور درخشان است و از دستانش که قدرت وی در آنجا نهفته است، نور میتابد.»[24]
امام ابن تیمیّه رحمه الله این مژده را همان گونه که در کتابهای اهل کتاب موجود است، آورده و در سیاق سخن از بشارتهای پیامبران پیشین به نبوّت رسول الله صلی الله علیه وسلم چنین میآورد: «بشارت دیگری نیز مانند این، از سوی شمعون نقل شده و مورد قبول اهل کتاب بوده و آن بشارت چنین است: "الله متعال نشانههایی را از کوههای فاران آورد و آسمان و زمین از تسبیح او و امّتش پُر شد."»[25]
شیخ الإسلام رحمه الله سپس در توضیح بشارت فوق میگوید: «در این مژده، صراحتا پیامبری رسول الله صلی الله علیه وسلم که نبوّت را از کوههای فاران آورد و آسمانها و زمین از تسبیح او و امّتش پُر گشت، بیان شده است.»[26]
هیچ کس غیر از رسول الله صلی الله علیه وسلم از کوههای فاران مبعوث نشده که تسبیح وی و امّتش آسمانها و زمین را در بر گرفته باشد.
مسیح علیه السلام قطعا از سرزمین فاران نبود و سیّدنا موسی علیه السلام در کوه طور با الله متعال سخن گفت و کوه طور در سرزمین فاران نیست، هر چند صحرای میان طور و سرزمین حجاز، بخشی از فاران است، امّا الله تعالی تورات را در این صحرا نازل نکرد.
و مژدۀ نزول تورات در کوه طور و بشارت نزول انجیل در کوه ساعیر، قبلا داده شد.»[27]
4. در کتاب حبقوق نقل شده که او گفت: «الله از تیمن آمد و قُدُس بر کوههای فاران آشکار شد و زمین از نورش پُر گشت و لشکرش در دریا روان شد.»[28]
5. داود علیه السلام در مزامیر خود _ یعنی زبور- میگوید: «به همین سبب، الله متعال تا ابد به او برکت داد، پس ای جبّار! شمشیر را به شانهات بینداز که نکویی از آنِ تو و حمد غالب برای توست. سخن حق و راه عبادت را در پیش بگیر که احکام و قوانین تو در گروِ هیبت یمین توست و تیر تو تیز و برنده است و امّتها تحت فرمانت هستند.»
شیخ الإسلام رحمه الله این بشارت را در کتاب «الجواب الصّحیح»[30] به نقل از کتابهای اهل کتاب آورده و سپس میگوید: «پس از داود علیه السلام، غیر از رسول الله صلی الله علیه وسلم پیامبر دیگری دارای شمشیر نبوده و امّتها زیر سلطۀ ایشان قرار گرفتند و احکام رسول الله صلی الله علیه وسلم مقرون با هیبت و عظمت بود، چنانکه رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرمایند: "نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ مَسِيرَةَ شَهْرٍ"[31]؛ "[در حالی که هنوز دشمن] به فاصلۀ یک ماه [رفتن از من دور بود، از جانب الله تعالی بر وی] یاری داده شدم [و الله، ترس از من را در دل دشمن انداخت]"».[32]
6. داود علیه السلام در یکی از مزمورهایش بشارت به رسول الله صلی الله علیه وسلم داده و میگوید: «او مالک این دریا تا آن دریا و از کنار رودخانهها تا پایان زمین میشود و ساکنان جزایر زیر سلطۀ او قرار میگیرند، دشمنانش را بر زمین میکوبد، پادشاهان فارس برایش بر زمین میافتند و امّتها فرمانبردار و پیرو وی میشوند، انسان تیرهروز و مظلوم را از دست کسی که قویتر از اوست، نجات میدهد و فرد ضعیف بیکمک را یاری میرساند، با مساکین و ضعیفان مهربان است و در هر زمان، بر وی درود و برکت فرستاده میشود.»[33]
متن فوق در ترجمۀ کنونی عهد قدیم موجود است.[34]
شیخ الإسلام رحمه الله در توضیح بشارت مذکور چنین میآورد: « این صفات متناسب با رسول الله صلی الله علیه وسلم و امّت ایشان است و بر مسیح علیه السلام صدق نمیکند، چون رسول الله صلی الله علیه وسلم [و مسلمانان] از دریای روم تا دریای فارس و از کنار رودخانۀ جیحون و سیحون تا سرزمین مغرب را فتح نمودند.
همان گونه که فرمودند: "إِنَّ اللهَ زَوَى لِي الْأَرْضَ، فَرَأَيْتُ مَشَارِقَهَا وَمَغَارِبَهَا، وَإِنَّ أُمَّتِي سَيَبْلُغُ مُلْكُهَا مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا"[35]؛ "همانا الله متعال زمین را برایم جمع کرد و من مشرقها و مغربهایش را دیدم و قطعا فرمانروایی [و سلطۀ] امّتم تا جایی که برایم جمع شد، میرسد".
و بر ایشان در هر زمان و در هر یک از نمازهای پنجگانه و سایر نمازها، درود و برکت فرستاده میشود و هر یک از امّتیان رسول الله صلی الله علیه وسلم میگوید: پروردگارا! بر محمّد و آل محمّد درود بفرست و بر محمّد و آل محمّد برکت بده. این گونه بر ایشان درود و برکت فرستاده میشود.»[36]
ابن قیّم رحمه الله در توضیح مژدۀ مذکور میگوید: «هر عاقلی که به ممالک و اخبار تفکّر نماید و از سیرۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم و امّت ایشان آگاه باشد، یقین خواهد کرد که این اوصاف منطبق بر رسول الله صلی الله علیه وسلم و مسلمانان است و نه بر مسیح علیه السلام یا پیامبر دیگری».[37]
7. دانیال علیه السلام با آوردن نام رسول الله صلی الله علیه وسلم میگوید: «ای محمّد! با کمان تو جانهایی گرفته خواهد شد و به فرمان تو، تیرها سیراب خواهند گشت.»[38]
شیخ الإسلام رحمه الله چنین توضیح میدهد: «بشارت مذکور به طور صریح و نه کنایه و به درستی بیان شده و اگر کسی در این زمینه مخالف است، باید از محمّد دیگری [غیر از رسول الله صلی الله علیه وسلم] نام ببرد که تیرش این گونه عمل کرده و فرمانش رد نشده باشد.»[39]
8. أشعیای نبی دربارۀ مهر نبوّت میگوید: «فرزندی عجیب و خوشرو برای ما به دنیا آمد که نشانۀ نبوّت در میان شانههایش قرار دارد. ارکون و بزرگ و سلطان صلح است و بر تخت داود علیه السلام مینشیند.»[40]
ابن تیمیّه میگوید: «ارکون در زبان انجیل به معنای بزرگ بوده و اراکنه یعنی بزرگان و افراد مورد احترام.»[41]
وی چنین میآورد: «بدون تردید أشعیاء به صحّت نبوّت رسول الله صلی الله علیه وسلم گواهی داده و ایشان را با خاصترین و روشنترین صفاتشان؛ یعنی مهر نبوّت توصیف نموده، و سوگند به الله که سلیمان و مسیح علیهما السلام چنین صفتی نداشتند.
همچنین رسول الله صلی الله علیه وسلم را به نشستن بر تخت داود علیه السلام توصیف کرده است؛ یعنی رسول الله صلی الله علیه وسلم نبوّت و پادشاهی بنیاسرائیل را به ارث خواهند برد و ریاستشان را خواهند گرفت».[42]
9. در سفر اشتراع، إصحاح 18، شمارۀ 5، به نقل از سیّدنا موسی علیه السلام آمده که به قومش بنیاسرائیل گفت: «همانا پروردگار پیامبری مانند من را از میان شما و از برادرانتان مبعوث خواهد کرد».
بشارت مذکور با این لفظ نیز بیان شده است: «پروردگار و معبود شما، پیامبری مانند من را از برادرانتان مبعوث خواهد کرد که به [سخنان] او گوش میدهید».[43]
شیخ زیاده راسی در توضیح آن میگوید: «قطعا این بشارت منطبق بر رسول الله صلی الله علیه وسلم است، زیرا اسماعیل علیه السلام و فرزندانش که رسول الله صلی الله علیه وسلم از نسلشان بوده، برادرانِ فرزندان ابراهیم علیه السلام – یعنی اسحاق علیه السلام و فرزندانش – نامیده میشدند.
و از آنجا که اسحاق علیه السلام؛ پدر یعقوب علیه السلام و فرزندانش؛ یعنی بنیاسرائیل، برادرانِ اسماعیل علیه السلام خوانده میشدند، قطعا اسماعیل علیه السلام برادرشان بوده و از این رو، سیّدنا موسی علیه السلام سخنش را با کنایه و ابهام و غیر صریح بیان نمود، چنانکه عادت پیامبران بر همین است تا برخی اهدافشان را پنهان کنند، و او با رمز و اشاره بیان کرد که به زودی الله تعالی برایشان پیامبری را از میان برادرانشان؛ یعنی از بین فرزندان اسماعیل علیه السلام که با آنان تفاوت داشتند، بر خواهد انگیخت. هدف وی رسول الله صلی الله علیه وسلم بود، زیرا ایشان پیامبر و از نسل اسماعیل علیه السلام بودند، و کتابهای آسمانی پسرعموها را هر چند فاصلۀ زیادی در میانشان میبود، برادر مینامیدند.
در قرآن مجید نیز چنین موردی به چشم میخورد، چنانکه هود و صالح برادران عاد و ثمود نامیده شدند[44] در حالی که اجدادشان چندین نسل پیش، پسرعموی یکدیگر بودند.»[45]
شیخ زیاده پس از آوردن چندین دلیل برای اثبات سخنش، میگوید: «بنابراین نتیجه میگیریم که قطعا سیّدنا موسی علیه السلام اشاره به پیامبرمان، رسول الله صلی الله علیه وسلم داشته است.»[46]
10. در انجیل یوحنّا چنین آمده است: «وقتی بارقلیط[47] که پدر وی را به سوی شما میفرستد؛ یعنی روح حقیقتی که از نزد پدر خارج میشود، نزد شما آمد، او برای من گواهی میدهد و شما نیز شاهد هستید».[48]
زیاده بن یحیی راسی میگوید: «بدون تردید و به چندین دلیل، هدف از این بشارت، رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده است:
1. با توجّه به اسم "بارقلیط"؛
2. به سبب عبارت: "او برای من گواهی میدهد."؛
3. زیرا "روح حق" نامیده شد؛
4. چون گفت که: "از نزد پدر خارج میگردد".
یعنی اینکه از جانب پروردگار فرستاده میشود و در لغتنامههای یونانی و کلیساهای غربی چنین تفسیری دیده میشود.
در قرآن کریم نیز فرستادهشدن رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان شده است:
«بگو: ای مردم! من فرستادۀ الله به سوی همۀ شما هستم».
«او ذاتی است که رسول الله را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همۀ ادیان غالب گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند».
"روح حق" هم یکی از نامهای شریف رسول الله صلی الله علیه وسلم است».[51]
وی در ادامه میگوید: «نام "بارقلیط" واژهای یونانی و به معنای: تسلیتدهنده، ناصر، منذر و داعی آمده و از همه بهتر، همان داعی است».
مسیحیانی که در دوران قدیم ایمان آوردند و مسلمان شدند، قطعا فهمیدند که مفهوم این نام مرتبط به قرآن کریم و سرور بزرگ رسولان؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم است.
زیرا رسول الله صلی الله علیه وسلم در قرآن کریم، متّصف به چنین صفاتی شدند؛ از جمله:
«و از جانب خود،یار و مددکاری برای ما مقرّر کن».
«ای رسول الله صلی الله علیه وسلم! ما تو را گواه و بشارتدهنده و بیمدهنده فرستادیم.و دعوتکننده به سوی الله به فرمان او و چراغی روشنیبخش قرار دادیم».
امّا مسیحیان متاخّر و بعدی این معنا را از روحی که بر حواریّون آشکار گشت، فهمیدند، با وجود اینکه این روحِ ادّعایی آنان، «بارقلیط» و نیز روح حق و خارجشده از نزد پروردگار – آن گونه که سیّدنا عیسی علیه السلام وعده داده بود- نامیده نمیشد، بلکه خود حواریّون وی را روح و قدرت و ... نامیدند.
دربارۀ عبارت :"بارقلیط برای من گواهی میدهد." میگویم که به نظر میرسد هدف سیّدنا عیسی علیه السلام فرد دیگری بوده که به نفع او شهادت دهد و هدفش حواریّون هم نبوده است، زیرا پس از بیان اینکه بارقلیط برایش گواهی میدهد، میگوید که شما نیز شاهد هستید.
بر این اساس باید گفت دو فرد تسلیتدهنده و آمادهای که به نفع او گواهی میدهند، با دو شاهد همیشگی و همراه انسان تفاوت دارند، زیرا اگر مرادش آن دو میبود، با صیغۀ زمان آینده – چنانکه در زبان یونانی آمده است- نمیگفت که او برایم شهادت میدهد [هو یشهد لي]، و شما به نفع من شهادت میدهید را با صیغۀ زمان حال [شاهدون] گفت».[54]
شیخ زیاده بن یحیی در توضیح بشارت قبلی میگوید: «نام بارقلیط بر قرآن شریف نیز اطلاق میگردد، زیرا این کتاب از جانب الله متعال و با عنایت و توجّه او نازل و صادر شد و الفاظ محکم و استوارش باعث تسلّی و آرامش خاطر رسول الله صلی الله علیه وسلم و مسلمانان است.
الله متعال پیامبرش را تسلّی داده و میفرماید:
«و کسانی که در [یاری] کفر شتاب میکنند، تو را اندوهگین نسازد».
«و بر آنچه [مشرکان] میگویند، شکیبا باش».
«و برای [خوشنودی] پروردگارت شکیبا باش».
همچنین خطاب به یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید:
«و اگر صبر کنید و تقوا پیشه سازید، [بدانید که] این از کارهای مهم و سترگ است».
«این بدین سبب بود که بر آنچه از دست دادهاید و بر آنچه به شما رسیده است، اندوهگین نشوید و الله از آنچه میکنید، آگاه است».
به طور خلاصه، اگر به آیات قرآن دقّت کنی، میبینی که بیشتر معانی و مفاهیمش مربوط به تسلّی و دلداری و امثال آن میشود.[60]
اگر گفته شود که وعدۀ آمدن بارقلیط به حواریّون داده شد و سیّدنا عیسی علیه السلام به آنان گفت که: «او را به سویتان میفرستد.» و قرآن کریم 600 سال پس از حواریّون نازل شد، در پاسخ میگویم: مرادش این بود که میگفت: «آگاه باشید که من در تمامی ایّام و تا ابد با شما هستم.»
و حواریّون تا ابد باقی نماندند و بلکه پس از آنان کسانی آمدند که تا باقیماندن عیسی علیه السلام بر زمین، زنده ماندند.
بنابراین عبارت: «به زودی برای شما [پیامبری] مبعوث خواهد کرد». همچون این سخن عیسی علیه السلام است که گفت: «او را به سویتان میفرستد.» و مخاطب وی در هر دو حالت، یکسان بود.»[61]
11. اشعیای نبی با اشاره به رسول الله صلی الله علیه وسلم گفت: «از دور نشانهای برای امّتها برافراشته میشود و از سرزمین دور، وجودش اعلام میگردد و فورا سبکبال میآیند در حالی که خسته و رنجوری در میانشان نیست. او خواب و چُرت ندارد. اراده و عزمی استوار دارد و رفتنش [ در راه خیر] قطع نمیگردد. تیرهایش تیز و کمانش آماده است. سُم اسبانش مانند سنگ چخماق و شترهایش همچون تندبادند. صدایش مانند صدای شیر بوده و با اشتیاق تمام شکار را میگیرد و چیزی نمیتواند از دستش فرار کند و همچون آواز دریا در آن روز، بر آن بانگ میزند و به زمین در حالی که تاریک و تنگ است و نور و روشنایی، بر اثر مِه و غبارش از بین رفته، مینگرد.»[62]
زیاده بن یحیی راسی در توضیح این بشارت میگوید: « چنانکه قبلا گفتیم، بدون تردید مژدۀ مذکور از هر جهت، بر پیامبرمان صدق میکند، زیرا عبارت: «از دور نشانهای برای امّتها برافراشته میشود.»؛ یعنی او نشانۀ برافراشته برای امّتها و راهنمای هدایتگر به سوی نور دینِ بر حقّ الهی است و رسول الله صلی الله علیه وسلم نخستین بار برای تمامی مردم مبعوث گشتند، امّا سیّدنا عیسی علیه السلام ابتدا برای یهود برانگیخته شد و پس از وی، نبوّتش را به دیگران تعمیم دادند.
قید «از دور» اشاره دارد که این نشانه از سرزمین اسرائیل که اشعیاء در آن سخن گفت، برنمیخیزد، بلکه از سرزمین دور آشکار میگردد.
این مطلب از جملۀ بعدی روشن میگردد و با آوردن «و از سرزمین دور، وجودش اعلام میگردد»، ابهام موجود را برطرف کرد. عبارت : «از سرزمین دور» نشان میدهد که نشانۀ مذکور از سرزمین اسرائیل برافراشته نمیشود، بلکه از دورترین نقطۀ زمین آشکار میگردد، و سخنش را مبهم بیان کرد؛ گویی که چنین گفته شده است: پایان و دورترین منطقۀ سرزمین اسرائیل آن جایی است که رسول الله صلی الله علیه وسلم در آنجا مبعوث میگردد؛ یعنی مکّۀ مکرّمه که در دورترین نقطۀ سرزمین اسرائیل قرار دارد و در میان اقلیم عرب و سرزمین موعود فاصلهای نیست.
متن مذکور مشتمل بر قرینه و علامت دیگری نیز است تا آن نشانه پوشیده نماند و عربیبودنش آشکار گردد؛ یعنی عبارت: «یُصفر به» که به معنای نداداده شدن و اعلام حضور اوست. در زبان عبری بدین معناست که الله متعال در میان مردم، حضور وی را اعلام نمود، و قوم عرب هنگام بیان اغراض و اهداف پنهانی خویش، آواز سر میدهند».[63]
سپس شیخ زیاده رحمه الله این سخن أشعیاء را میآورد که گفت: «و فورا سبکبال میآیند در حالی که خسته و رنجوری در میانشان نیست. او خواب و چُرت ندارد. اراده و عزمی استوار دارد و رفتنش [ در راه خیر] قطع نمیگردد. تیرهایش تیز و کمانش آماده است».
و در توضیح آن میگوید: «بدون تردید رسول الله صلی الله علیه وسلم با لشکریانش سبکبال آمدند و هرگز احساس خستگی نکردند، و ایشان را خواب غافل نمیکرد، بلکه در راه پرستش الله تعالی و انتشار دین وی کاملا بیدار و هوشیار بودند، چنانکه روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم تمام شب را بیدار میماندند و مشغول عبادات بودند، به گونهای که پاهایشان متوّرم میگشت و الله متعال از روی مهربانی و محبّت و گرامیداشت ایشان، فرمود:
«ای جامه به خود پیچیده!شب را جز اندکی بپا خیز [و عبادت کن]. نیمهای از شب را، یا اندکی از آن کم کن یا اندکی بر [نصف] آن بیفزا. و قرآن را با ترتیل[و تأمّل] بخوان».
سپس بیان شد که اراده و عزمی استوار دارد و دو پای شریفش از رفتن در راه خیر و عبادت سست نمیشوند و باز نمیمانند. همچنین هیچ کس همچون رسول الله صلی الله علیه وسلم نمیتواند از جانب الله، تیرهایی را به سمت دشمنان افکند که هرگز به خطا نرود.
مفاهیم مذکور با بیان اینکه سُم اسبانش همچون سنگ چخماق است، تاکید میشود، چنانکه قرآن کریم در توصیف آن اسبها میفرماید:
«سوگند به اسبهای دونده که نفسزنان [به سوی میدان] پیش میرفتند.و سوگند به اسبهایی که [در اثر اصطکاک سمشان باسنگها] جرقۀ [آتش] ایجاد کردند».[66]
اشعیاء با این بشارتش روشن ساخت که صفات فوق را دربارۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم و نه کس دیگری به کار برده است، چون عیسی علیه السلام اسب نداشت و بلکه سُم اسبان رسول الله صلی الله علیه وسلم همچون سنگ چخماق آتش منتشر میکرد، زیرا الله متعال میفرماید:
«و سوگند به اسبهایی که [در اثر اصطکاک سمشان باسنگها] جرقۀ [آتش] ایجاد کردند».
شیخ زیاده در ادامه میگوید: «سپس اشعیاء گفت که شترانش همچون طوفان و تندباد هستند و مطلب مزبور به روشنی اثبات میکند که مرادش رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده، چون عیسی علیه السلام شتر نداشت.
در ادامه، اشعیای نبی غرّش او را مانند نعرۀ شیر معرّفی کرد و در إصحاح 21 میگوید که: «شیر فریاد زد»؛ تشبیه بسیار زیبایی است، چون رسول الله صلی الله علیه وسلم از لحاظ دلیری و شجاعت، سلطان بشر بودند، همان گونه که شیر نیز از این لحاظ، سلطان حیوانات است.
اشعیاء در پایان، این صفات رسول الله صلی الله علیه وسلم را بیان میکند: «و همچون آواز دریا در آن روز، بانگ میزند و به زمین در حالی که تاریک و تنگ است و نور و روشنایی، بر اثر مِه و غبارش از بین رفته، مینگرد».
به راستی که پیامبر گرامی ما همچون آواز و موج دریا، بر کفر فریاد و بانگ زدند و کافران را ترساندند و به زمین نگاه کردند در حالی که بر اثر کفر، تاریک و تنگ شده و در حقیقت این گونه بود و [ساکنان] زمین مخلوقات را پرستش میکردند.
عبارت: «مِه و غبارش نور را از بین برده بود». ؛ یعنی نور اعتقاد و ایمان به الله متعال که قبلا در نزد مسیحیان و یهودیان قدیم و بر روی زمین وجود داشت را پوشش الحاد و انکار فرا گرفت زمانی که آنچه از موسی و عیسی علیهما السلام گرفته بودند را رها کردند و در حقیقت مراد نوری است که در مکانهای شریفی همچون مکّه و قدس و دیگر سرزمینهای مقدّس وجود داشت.»[68]
مختصری از بشارتهای کتابهای آسمانی پیشین دربارۀ رسول الله صلی الله علیه وسلم بیان گردید.
منبع: مختصر کتاب: دین اسلام؛ ماهیّت، شرایع، عقاید و نظامهای آن، تألیف: دکتر محمّد بن ابراهیم حَمَد، ترجمه: ابوخالد شعیب علیخواجه.
- نک: الجواب الصّحیح، ج 5، ص 197؛ و سایر کتابهایی که مژدههای وارد در کتابهای پیشین در مورد نبوّت رسول الله صلی الله علیه و سلم را ثبت کردهاند؛ همچون: الدّین والدّولة، ابن ربن طبری؛ إقحام الیهود، مهتدی سموأل؛ تخجیل من حرّف الإنجیل، جعفری؛ الجواب الصّحیح لمن بدّل دین المسیح، شیخ الإسلام ابن تیمیّة؛ هدایة الحیاری في أجوبة الیهود والنّصاری، ابن قیّم؛ محمّد ج في الکتب المقدّس، عبدالاحد داود؛ إظهار الحقّ، رحمت الله هندی؛ البحث الصّریح في أیّما هو الدّین الصّحیح؛ البشارة بنبیّ الإسلام، احمد حجازی سقا؛ و کتابهای فراوان دیگری که بشارتهای موجود در کتابهای پیشین؛ بویژه تورات و انجیل دربارۀ نبوّت رسول الله صلی الله علیه و سلم را بیان کردهاند.
- الجواب الصّحیح، ج 5، ص 155.
- ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا﴾[الأحزاب: 45]
- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 2125 و 2838.
- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3417.
- الجواب الصّحیح، ج 5، صص 156- 157؛ نک: هدایة الحیاری، صص 165- 166؛ مراد از سخن شیخ الإسلام ابن تیمیّه که چیزی در این باره وجود ندارد، همان روایت ابن عمرو ساست، و گرنه به بشارت أشعیاء که در ادامه میآید، دقّت کنید.
- یکی از عالمان مسیحی که مسلمان شد و در مبحث قبلی، معرّفی گردید.
- نک: سفر أشعیاء، إصحاح 35، فقره 1- 10؛ عهد قدیم، ص 815؛ نک: الجواب الصّحیح، ج 5، صص 157- 158.
- الجواب الصّحیح، ج 5، ص 158.
- سیناء یا طور سینا: اسم کوهی در نزدیک آیله؛ نک: معجم البلدان، یاقوت، ج 1، صص 292، 4 و 48.
- سعیر یا ساعیر: نام کوههایی در فلسطین و نیز نام روستای ناصره در میان طبریّه و عکا؛ نک: معجم البلدان، ج 3، ص 171.
- فاران: اسم کوههای مکّه؛ نک: الجواب الصّحیح، ج 5، ص 200.
- سفر تثنیه، إصحاح 33: 1- 3؛ عهد قدیم.
- الجواب الصّحیح، ج 5، ص 199.
- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2889.
- ﴿وَٱلتِّينِ وَٱلزَّيۡتُونِ١ وَطُورِ سِينِينَ٢ وَهَٰذَا ٱلۡبَلَدِٱلۡأَمِينِ٣ لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ٤ ثُمَّ رَدَدۡنَٰهُ أَسۡفَلَ سَٰفِلِينَ٥ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ فَلَهُمۡ أَجۡرٌ غَيۡرُ مَمۡنُونٖ٦ فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعۡدُ بِٱلدِّينِ٧ أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡكَمِ ٱلۡحَٰكِمِينَ﴾[التّين: 1-8]
- ﴿رَّبَّنَآ إِنِّيٓ أَسۡكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيۡرِ ذِي زَرۡعٍ عِندَ بَيۡتِكَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفِۡٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِيٓ إِلَيۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ يَشۡكُرُونَ﴾[إبراهيم: 37]
- الجواب الصّحیح، ج 5، صص 200- 205.
- هدایة الحیاری في أجوبة الیهود والنّصاری، ص 119.
- تیمان یا تیمن: نامی عبری به معنای یمین [سمت راست] یا جنوب یا صحرای جنوبی است؛ نک: حاشیۀ الجواب الصّحیح، ج 5، ص 222.
- نک: سفر حبقوق، إصحاح سوم، صص 3- 4؛ عهد قدیم، ص 1046؛ الجواب الصّحیح، ج 5، صص 221- 222.
- الجواب الصّحیح، ج 5، ص 221.
- نک: سفر حبقوق، إصحاح سوم، صص 3- 7، عهد قدیم، ص 1046؛ الجواب الصّحیح، ج 5، ص 223؛ هدایة الحیاری، ص 147.
- نک: الجواب الصّحیح، ج 5، ص 237.
- الجواب الصّحیح، ج 5، ص 237؛ نک: هدایة الحیاری، ص 151؛ عبارتی به همین معنا در ترجمۀ کنونی کتاب مقدّس نیز آمده است؛ نک: سفر مزامیر، مزمور 45: 1- 5؛ عهد قدیم، ص 672.
- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 335.
- الجواب الصّحیح، ج 5، صص 237- 238.
- نک: سفر مزامیر، مزمور 72: 8- 15؛ عهد قدیم، ص 688.
- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2889.
- الجواب الصّحیح، ج 5، صص 247- 248.
- نک: الجواب الصّحیح، ج 5، ص 275؛ سفر دانیال، إصحاح 7: 13- 14؛ عهد قدیم، ص 1000.
- الجواب الصّحیح، ج 5، ص 277.
- همان، ص 260؛ نک: سفر أشعیاء، إصحاح 9: 6- 7؛ عهد قدیم، ص 790.
- الجواب الصّحیح، ج 5، ص 260.
- شیخ زیاده راسی این مژده را در کتاب البحث الصّریح، ص 140 آورده است.
- یعنی آیات: ﴿كَذَّبَتۡ عَادٌ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٢٣ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴾[الشعراء: 123-124]؛ «[قوم] عاد [نیز] پیامبران [الله] را تکذیب کردند؛ هنگامی که برادرشان هود به آنان گفت: آیا [از الله] نمیترسید؟!» و ﴿كَذَّبَتۡ ثَمُودُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ١٤١ إِذۡ قَالَ لَهُمۡ أَخُوهُمۡ صَٰلِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ﴾[الشعراء: 141-142]؛ «[قوم] ثمود پیامبران [الله] را تکذیب کردند؛ وقتی برادرشان صالح به آنان گفت: آیا [از الله] نمیترسید؟!»
- البحث الصّریح، صص 141- 142.
- فارقلیط نیز گفته میشود.
- ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا﴾[الأعراف: 158]
-﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَرۡسَلَ رَسُولَهُۥ بِٱلۡهُدَىٰ وَدِينِ ٱلۡحَقِّ لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِۦ وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡمُشۡرِكُونَ﴾[الصّف: 9]
- ﴿وَٱجۡعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا﴾[النّساء: 75]
-﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰكَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِيرٗا٤٥ وَدَاعِيًا إِلَى ٱللَّهِ بِإِذۡنِهِۦ وَسِرَاجٗا مُّنِيرٗا﴾[الأحزاب: 45-46]
- البحث الصّریح، صص 152- 155.
- ﴿وَلَا يَحۡزُنكَ ٱلَّذِينَ يُسَٰرِعُونَ فِي ٱلۡكُفۡرِۚ﴾[آلعمران: 176]
- ﴿وَٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ﴾[المزّمّل: 10]
- ﴿وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ﴾[المدّثّر: 7]
- ﴿وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنۡ عَزۡمِ ٱلۡأُمُورِ﴾[آلعمران: 186]
- ﴿لِّكَيۡلَا تَحۡزَنُواْ عَلَىٰ مَا فَاتَكُمۡ وَلَا مَآ أَصَٰبَكُمۡۗ وَٱللَّهُ خَبِيرُۢ بِمَا تَعۡمَلُونَ﴾[آلعمران:153]
- قرآن کریم متضمّن بسیاری از قصّههای پیشینیان است و در این قصص، درس عبرتی برای رسول الله صلی الله علیه و سلم و مؤمنان وجود دارد و آنان را در برابر مشکلات و مصیبتهایی که در راه دعوت مردم به دین الهی میبینند، تسلّی و دلداری میدهد.
- البحث الصّریح، صص 156- 157.
-﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُزَّمِّلُ١ قُمِ ٱلَّيۡلَ إِلَّا قَلِيلٗا٢ نِّصۡفَهُۥٓ أَوِ ٱنقُصۡ مِنۡهُ قَلِيلًا٣ أَوۡ زِدۡ عَلَيۡهِ وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِيلًا﴾[المزّمّل: 1-4]
-﴿وَٱلۡعَٰدِيَٰتِ ضَبۡحٗا١ فَٱلۡمُورِيَٰتِ قَدۡحٗا﴾[العاديات: 1-2]
-﴿فَٱلۡمُورِيَٰتِ قَدۡحٗا﴾[العاديات: 2]